گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد پنجم
سورة طه مکیه



اشاره
37- بقرائت کوفیان یکصد و سی و پنج آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره طه [ 20 ]: آیات 1 تا 8
اشاره
37 طه [ 1] ما أَنزَلنا عَلَیکَ القُرآنَ لِتَشقی [ 2] إِلاّ تَذکِرَةً لِمَن یَخشی [ 3] تَنزِیلاً مِمَّن خَلَقَ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
148 الرَّحمنُ عَلَی العَرشِ استَوي [ 5] لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الَأرضِ وَ ما بَینَهُما وَ - الَأرضَ وَ السَّماواتِ العُلی [ 4] -قرآن- 1
« طه » 254- ما تَحتَ الثَّري [ 6] وَ إِن تَجهَر بِالقَولِ فَإِنَّهُ یَعلَمُ السِّرَّ وَ أَخفی [ 7] اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَهُ الَأسماءُ الحُسنی [ 8] -قرآن- 1
« العُلی » اي تذکیرا « تَذکِرَةً » قیل معناه یا رجل علی لغۀ بنی عک و قیل أصله طأها علی أنّه أمر رسول اللّه بأن یطأ الإرض بقدمیه
مونث « الحُسنی » التراب النديّ « الثَّري » بمعنی استولی کنایۀ عن استیلائه علی الملکوت « استَوي » جمع العلیا تأنیث الاعلی
[ 283 [ صفحه 441 - 256 -قرآن- 273 - 194 -قرآن- 246 - 157 -قرآن- 185 - 136 -قرآن- 148 - 6-قرآن- 125 - الأحسن. -قرآن- 1
-1 طه در تفسیر حروف معجم فواتح سور قبلا بیان شده است و از إبن عباس و سعید بن جبیر و غیر آنها مروي است که معنی
آن [اي مرد] است. 2- ما نازل نکردیم قرآن را که تو شقیّ و بدبخت باشی بلکه تا ترا بوسیله آن سعید و خوشبخت گردانیم و
بتوسط آن بکرامت دنیا و آخرت نایل شوي [زیرا مشرکین میگفتند او شقی است و بدبخت شده است و اینکه جواب مشرکین
است]. [و بتفسیر دیگر یعنی] ما بتو وحی نفرستادیم و قرآن را براي اینکه نازل نکردیم که تو خود را بتعب و مشقت اندازي
[زیرا رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله تمام شب را بنماز مشغول بود و از کثرت ریاضت بمشقّت و تعب افتاده بود و خداوند باو
أمر فرمود که بر خود سخت نگیرد]. 3- [لکن قرآن را نازل نکردیم] مگر براي اینکه موعظه و تذکّري باشد براي کسیکه
خشیت و ترس از خدا دارد [زیرا آنان از آن سود میبرند] [و آنرا شقاء و سبب بدبختی قرار نداد بلکه آنرا رحمت و نور و دلیل
راه بهشت قرار داد تا هر ذاکري بآن متذکّر شود و هر آدمی بآنچه میشنود از آن منتفع گردد]. 4- [اینکه قرآنی که براي تو
آمده است یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] تنزیلی است و فرود آمدهایست از جانب کسیکه زمین و آسمانهاي بلند و رفیع را
آفرید. 5- [و آن خداي] رحمان است که بر عرش یعنی بر تمام موجودات و بر کلّ ما سوي اللّه مستولی است و تمام در تحت
قبضه قدرت اوست [و شیخ اکبر در فتوحات گوید که: استواء خداوند بر عرش در قرآن است و مراد بدین ایمان است تأویل
نجوئیم که تأویل در اینباب طغیان است بظاهر قبول کنیم و بباطن تسلیم که اینکه اعتقاد سفیان است [ یا سفیهان است] امّا
میدانیم که نه محتاج مکان است و نه عرش بردارنده اوست که اوست بردارنده مکان و نگهدارنده عرش. [ صفحه 442 ] نی
مکان ره یافت سویش نی زمان || نی بیان دارد خبر زو نه عیان اینهمه مخلوق حکم داور است || خالق عالم ز عالم برتر است
-6 آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و آنچه ما بین آندو و آنچه در زیر خاك است همگی مال اوست و ملک اوست و
تحت تدبیر و علم اوست و او مالک و مدبّر آنهاست. 7- و اگر گفتار خود را آشکار کنی [ یا نکنی] و یا اگر صداي خود را
بلند کنی [ یا نکنی] او داناي بسرّ و پنهانتر از سرّ است [و مفسّرین را در اخفی و پنهانتر از سرّ أقوال مختلفی است و إبن
عباس فرموده است که سرّ آنچیزیست که در خفیه بغیر بگویند و اخفی از آن چیزي است که در نزد خود پنهان کنند و أبدا
بغیر هم حتّی در خفیه نگویند. و از سیّدین امامین حضرت باقر و صادق علیهما السّلام مروي است که سرّ آن چیزي است که
در نزد خود آنرا پنهان داري و اخفی آنستکه بقلب تو خطور کند و آنرا فراموش سازي [السرّ ما أخفیته فی نفسک و اخفی ما
خطر ببالک ثمّ أنسیته]. 8- خدا [آن فرد واحد بلا مثالی که مستجمع تمام صفات کمال و جلال و جمال است] معبودي است
که معبودي جز او مستحقّ و سزاوار پرستش نیست براي او نامهاي نیکوئی است [یعنی نامهائیکه دلالت بر یگانگی او و انعام او
بر بندگان و بر معانی حسنه دارد که بهر یک از آن نامها او را بخوانی میتوانی] و [از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
مروي است که خدا را نود و نه نام نیکوست هر کس آنها را بشمارد [و از روي اخلاص بخواند] داخل در بهشت گردد. [
[ صفحه 443
[ [سوره طه [ 20 ]: آیات 9 تا 16
اشاره
وَ هَل أَتاكَ حَدِیثُ مُوسی [ 9] إِذ رَأي ناراً فَقالَ لِأَهلِهِ امکُثُوا إِنِّی آنَستُ ناراً لَعَلِّی آتِیکُم مِنها بِقَبَسٍ أَو أَجِ دُ عَلَی النّارِ هُديً
10 ] فَلَمّا أَتاها نُودِيَ یا مُوسی [ 11 ] إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخلَع نَعلَیکَ إِنَّکَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُويً [ 12 ] وَ أَنَا اختَرتُکَ فَاستَمِع لِما ]
346 إِنَّنِی أَنَا اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاعبُدنِی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکرِي [ 14 ] إِنَّ السّاعَۀَ آتِیَۀٌ أَکادُ أُخفِیها لِتُجزي کُلُّ - یُوحی [ 13 ] -قرآن- 1
اي الزموا مکانکم و « امکُثُوا » 256- نَفسٍ بِما تَسعی [ 15 ] فَلا یَصُ دَّنَّکَ عَنها مَن لا یُؤمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَردي [ 16 ] -قرآن- 1
اي أبصرت و الایناس هو إبصار و وجدان الشیء الّذي « آنَستُ » الفرق بین المکث و الاقامۀ إنّ الاقامۀ تدوم و المکث لا یدوم
الوادي سفح « بِالوادِ » اي بشعلۀ من النّار فی طرف عود او قصبۀ و قیل جمرة: قبس النّار یقبسها قبسا أخذها شعلۀ « بِقَبَسٍ » یؤنس به
اسم الوادي الّذي راي موسی فیه نارا و قیل طوي « طُويً » الجبل و یقال للمجري العظیم من مجاري الماء و اصله عظم الأمر
-11- فلا یمنعک. -قرآن- 1 « فَلا یَصُ دَّنَّکَ » « أُخفِیها » أرید أن « أَکادُ » بمعنی ثنی اي أنّه نودي ندائین او قدس الوادي مرّتین
554- 533 -قرآن- 534 - 512 -قرآن- 523 - 386 -قرآن- 504 - 296 -قرآن- 378 - 190 -قرآن- 286 - 111 -قرآن- 179 - قرآن- 102
10 - زمانی که [از شعیب علیه السّلام پدر زن خود اجازه [ -9 آیا داستان و حکایت موسی بتو رسیده است! [ صفحه 444
گرفت و با صفورا زن خود از مدین براي دیدار مادر و برادر خود هارون و کسان دیگر خود بطرف مصر حرکت کرد و در
شبی سرد و پر برف زمستان بطوي که در جانب غربی طور بود رسید و در آنجا زنش را درد زائیدن گرفت و فرزندي آورد و
نیاز بآتش داشت و راه را هم گم کرده متحیّر بود که بکدام سمت بایدشان رفت در اینحال از طرف چپ راه از جانب طور]
آتشی دید [و بگمانش که آتش شبانان است] و باهل و کسان خود گفت در همینجا شما مکث و تأمّل کنید من آتشی میبینم
[و شبههاي نیست که آتش است پس من میروم] شاید از آن شعلهاي براي شما بیاورم [تا بآن آتشی بیفروزید] یا بر آن آتش
[که ممکن است در آنجا مردمی باشند] راهنمائی بیابم [که ما را دلالت کند]. 11 - چون بطرف آتش آمد [درخت سبزي دید
که گویند عنّاب بود از پا تا سر آندرخت را آتش سفیدي که تابش آن بیحدّ بود احاطه کرده بود و در آنجا کسی را ندید و
از شدّت روشنی اینکه آتش و شدّت سبزي اینکه درخت متحیّر و در شگفت بود که نه آتش سبزي آنرا تغییر داده و نه کثرت
آب و طراوت درخت در آتش اثري نموده است و تسبیح فرشتگان شنید و از کمال ضوء آن نور، دستها بر دیدگان نهاد و
مبهوت شده بترس آمد در اینحال باو سکینه و طمأنینه بخشودند] و ندائی [از درخت برخاست] اي موسی. 12 - منم خودم
[شکّ مکن و یقین دار] پروردگار توأم [که ترا آفریدم و تدبیر امر تو کردم] پس پابرهنه شو و دو کفش خود از پاي بیرون آر
[ یا همین کفش ظاهري را براي ادب و احترام در پیشگاه الهی و در زمین مقدّس یا دو نعل را که حبّ دنیا و آخرت است از
دل بیرون کن و مستغرق در محبّت الهی شو یا آنکه دو نعل یعنی خیال و همّ عیال و مال را از خاطر دور کن و بما پیوند] زیرا
که تو در زمین و جلگه پاك و منزّه طوي میباشی. 13 - و من ترا [براي رسالت و پیامبري بسوي خلق] برگزیدم لذا [ صفحه
445 ] آنچه از کلام من بتو وحی میشود بشنو [و گوش فرادار و بر مژده نبوّت ثابت باش]. 14 - همانا منم خداي یکتا جز من
خدائی و معبودي نیست بنابراین مرا بپرست [و مرا مختص بپرستش و توحید بدان و أحدي را در عبادت من شریک مساز] و
نماز را بیاد من برپا بدار [و در نمازت بتسبیح و تعظیم مرا متذکّر شو- یا هر وقت متذکّر شوي بر تست که نماز گذاري خواه
در وقت یا غیر وقت آن]. 15 - زیرا ساعت یعنی روز قیامت [بلا شبهه و لا محاله] آمدنی است من اراده کردهام که وقت آنرا
[از بندگانم] پنهان دارم [تا ندانند که کی میرسد و همه وقت از آن برحذر باشند] تا [در آنروز] هر کس بآنچه از خیر و شر
کرده [و کوششی که در دنیا نموده است] جزا یابد [و داد مظلوم از ظالم گرفته شود]. 16 - بنابراین آنکس که ایمان بآن [یعنی
ایمان بدعوت خلق و اقامه نماز و روز قیامت] نیاورده است و پیروي هواي نفس میکند و از اطاعت خداي خود دوري میکند
ترا از اینکه خصال منصرف نکند و مانع ایمان تو نشود که هلاك خواهی شد [چنانکه آن مانع و نفسپرست هلاك خواهد
گردید].
[ [سوره طه [ 20 ]: آیات 17 تا 36
اشاره
وَ ما تِلکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسی [ 17 ] قالَ هِیَ عَصايَ أَتَوَکَّؤُا عَلَیها وَ أَهُشُّ بِها عَلی غَنَمِی وَ لِیَ فِیها مَآرِبُ أُخري [ 18 ] قالَ أَلقِها یا
283 وَ اضمُم یَدَكَ - مُوسی [ 19 ] فَأَلقاها فَإِذا هِیَ حَیَّۀٌ تَسعی [ 20 ] قالَ خُذها وَ لا تَخَف سَنُعِیدُها سِیرَتَهَا الأُولی [ 21 ] -قرآن- 1
ّ
ِ
إِلی جَناحِکَ تَخرُج بَیضاءَ مِن غَیرِ سُوءٍ آیَۀً أُخري [ 22 ] لِنُرِیَکَ مِن آیاتِنَا الکُبري [ 23 ] اذهَب إِلی فِرعَونَ إِنَّهُ طَغی [ 24 ] قالَ رَب
233 وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسانِی [ 27 ] یَفقَهُوا قَولِی [ 28 ] وَ اجعَل لِی وَزِیراً - اشرَح لِی صَدرِي [ 25 ] وَ یَسِّر لِی أَمرِي [ 26 ] -قرآن- 1
147 وَ أَشرِکهُ فِی أَمرِي [ 32 ] کَی نُسَ بِّحَکَ کَ ثِیراً [ 33 ] وَ - مِن أَهلِی [ 29 ] هارُونَ أَخِی [ 30 ] اشدُد بِهِ أَزرِي [ 31 ] -قرآن- 1
اي « أَتَوَکَّؤُا » [ 169 [ صفحه 446 - نَذکُرَكَ کَثِیراً [ 34 ] إِنَّکَ کُنتَ بِنا بَصِیراً [ 35 ] قالَ قَد أُوتِیتَ سُؤلَکَ یا مُوسی [ 36 ] -قرآن- 1
الهش ضرب ورق الشّجر لیتساقط برگ از دخت ریختن هشّ « وَ أَهُشُّ » اعتمد و التّوکّوء و الاتّکاء بمعنی مثل التوقی و الاتّقاء
الالقاء و النبذ و الطرح بمعنی واحد « أَلقِها » الحوائج و المقاصد واحدها مأربۀ بضمّ الرّاء و فتحها و کسرها « مَآرِبُ » یهشّ هشا
و اصل الجناح « جَناحِکَ » السیرة فعلۀ من السیر یتجوّز بها للطریقۀ و الهیئۀ « سِیرَتَهَا » السعی المشی بسرعۀ و خفۀ حرکۀ « تَسعی »
اي قوّتی « أَزرِي » جاوز الحدّ « طَغی » اي من غیر عاهۀ « مِن غَیرِ سُوءٍ » من الجنوح و هو المیل و عضد الانسان جناحه و قیل الجنب
من الوزر هو الثقل او من الوزر محرکۀ و هو الملجأ و المعتصم لأنّ الأمیر یعتصم « وَزِیراً » و الأزر القوّة الشّدیدة و آزره اي قوّاه
243 -قرآن- - 172 -قرآن- 234 - 93 -قرآن- 162 - 15 -قرآن- 80 - اي مسؤلک کالخبز بمعنی المخبوز. -قرآن- 1 « سُؤلَکَ » برأیه
608 -قرآن- - 543 -قرآن- 598 - 522 -قرآن- 534 - 494 -قرآن- 515 - 396 -قرآن- 476 - 333 -قرآن- 385 - -289-281 قرآن- 321
[ 716-706 [ صفحه 447
تفسیر معانی:
اشاره
-17 [حق تعالی از موسی پرسید] آیا آنچه بدست راست تست چیست اي موسی! 18 - [موسی] گفت آن عصاي منست [که
چون راه میروم] بر آن تکیه میکنم و بآن براي گوسفندانم برگ از درخت میریزم و مرا در آن حاجات دیگري است [که
بوسیله آن برآورده میشود]. [کاشفی گفته است آن عصا چوبی از بهشت بود که از آدم علیه السّلام بشعیب علیه السّلام میراث
رسیده و از او بموسی رسید. و از إبن عباس خواصّ ی معجزآسا براي آن عصا نقل شده است که در کتب تفسیر ذکر شده و
توجّه حضرت موسی در عرض بحق تعالی از کلمه مآرب آن خواص بوده است]. 19 - [خداوند سبحانه] فرمود اي موسی آنرا
بیفکن. 20 - پس موسی آنرا بیفکند و بناگاه ماري شد که بشتاب میخزید [و بهر سنگ و درختی که میرسید میبلعید و چشمان
آن مانند آتش میدرخشید و لذا موسی از هیئت آن مار بزرگ بترسید و از آن دوري گزید لذا خطاب رسید]. 21 - خداوند
گفت آنرا بگیر و مترس بزودي آنرا بحالت و هیئت اولیّهاش برمیگردانیم. 22 - [باز هم براي نمایاندن معجزه دیگر باو امر شد]
دست خود را بزیر بغل خود ببر یا در گریبان خود داخل کن [و چون بیرون آري] نور سفیدي از آن ساطع میگردد [که در
شب و روز مانند ماه و آفتاب میدرخشد] بدون اینکه دست ترا عیبی و مرضی [مانند برص] عارض شده باشد و اینکه آیت و
معجزه دیگري است [غیر از عصا و معجزات دیگر هم بر آن میافزائیم] [موسی علیه السّلام هم چنین کرد و معجزه ظاهر شد و
23 - [و ما آنچه کردیم از تبدیل عصا بمار و دست بنور [ چون دوباره دست را بگریبان برد بحالت اوّل برگشت]. [ صفحه 448
درخشنده براي اینکه بود] تا بتو بعض آیات و معجزات بزرگ خودمان را بنمایانیم. 24 - [اینک با اینکه دو برهان یعنی عصا و
ید] برو بسوي فرعون [و قومش] زیرا او طغیان و سرکشی کرده است [و از حدّ عبودیّت تجاوز کرده بدعوي ربوبیّت پرداخته و
خود را مستقلّا پروردگار معرّفی کرده و علم أنا ربّکم الأعلی افراخته است]. 25 - [موسی علیه السّلام چون اینکه بار سنگین و
تکلیف عظیم را دید و شنید با خود اندیشید که من تنها با فرعون و لشکر او چگونه مقاومت توانم کرد پس از خدا تقویت
طلبید و از روي نیاز دعا آغاز کرد و] گفت اي پروردگار من سینه من یعنی دل مرا گشاده گردان [تا به نادانی معاندین و لجاج
مخالفین تنگ و غمین نگردد و از شوکت و کثرت آنها نترسد]. 26 - و کار مرا [یعنی أمر رسالت و تبلیغ را بفراهم کردن
اسباب و رفع موانع] بر من آسان گردان. 27 - و گره [لکنت] از زبان من بگشاي. 28 - تا [فرعون و قومش] گفتار مرا [در موقع
تبلیغ رسالت] بفهمند در زبان موسی علیه السّلام بستگی بود و حروف را بفصاحت ادا نمینمود، و گفتهاند اینکه بدانجهت بود
که روزي در زمان کودکی که در آغوش فرعون بود ریش او را که مرصع بجواهر بود بگرفت و بکند فرعون بخشم آمد و
قصد کشتن او را کرد آسیه گفت او طفل است و عقلش نمیرسد و علامت جهلش همینکه فرق بین یاقوت و دانه آتش
نگذارد، فرعون امر کرد طشتکی از یاقوت و آتش در برابر او حاضر ساختند و موسی علیه السّلام دست برد که یاقوت را
بردارد جبرئیل علیه السّلام دست او را بطرف آتش برد و او یک گل آتش بگرفت و بدهان برد و زبانش بسوخت و اینکه
29 - و براي من وزیري از أهل و [ عقده و لکنت در زبانش از آنجا باقی ماند تا اینجا که خدا برطرف فرمود. [ صفحه 449
بستگانم قرار ده [که در اینکه مأموریّت مرا موازرت و معاضدت کند یا برأي او و مشاورت با او تقویت یابم]. 30 - [و آن
وزیر] هارون برادرم باشد. 31 - بوجود او پشت مرا محکم ساز [ یا بسبب او مرا تقویت نما]. 32 - و او را در أمر نبوّت با من
شرکت ده [تا کما ینبغی در اداء اینکه أمر با یکدیگر کومک کنیم و او در معاضدت من خود را شریک بداند]. 33 - تا اینکه
ترا بسیار و بر دوام تسبیح کنیم [یعنی از آنچه سزاوار تو نیست ترا تنزیه نمائیم]. 34 - و بیشمار بیاد تو و بذکر تو مشغول باشیم
[ترا حمد و ثنا گوئیم و بر نعماتیکه بما دادهاي و منّتی که از تحمیل رسالت بر ما نهادهاي سپاسگزار شویم]. 35 - زیرا که تو
عالم باحوال ما و بیناي بامور ما هستی [و احتیاج ما را در نبوّت باین چیزها میدانی و میدانی که هارون براي من وزیر و معین و
معاون خوبی است]. 36 - [خداوند سبحانه در اجابت مسئول او] فرمود بتحقیق مسئول [یعنی مطلوب و آرزوي تو] بتو عطا شد و
آنچه خواستی دادیم. امام صادق علیه السّلام فرمود: پدرم از جدّم از أمیر المؤمنین علیه السّلام براي من حدیث کرد که فرمود:
کن لما لا ترجو أرجی منک لما ترجو فانّ موسی بن عمران خرج یقتبس لأهله نارا فکلمه اللّه عزّ و جلّ فرجع نبیّا و خرجت
ملکۀ سبا کافرة فاسلمت مع سلیمان و خرج سحرة فرعون یطلبون العزّة لفرعون فرجعوا مؤمنین [یعنی] براي آنچه امیدوار نیستی
امیدوارتر باش از آنچه بآن امید داري زیرا موسی بن عمران رفت که براي أهل و عیال خود آتشی بیاورد خداوند عزّ و جلّ [
صفحه 450 ] با او سخن گفت و پیمبر برگشت و ملکه سبا [بلقیس] از دیار خود کافر بیرون شد و با سلیمان اسلام آورد و
ساحران فرعون براي غلبه فرعون بیرون شدند و مؤمن [بخدا و رسول او برگشتند [از مجمع البیان].
[ [سوره طه [ 20 ]: آیات 37 تا 44
اشاره
فَّلیُلقِهِ الیَمُّ بِالسّاحِلِ
ِ
وَ لَقَد مَنَنّا عَلَیکَ مَرَّةً أُخري [ 37 ] إِذ أَوحَینا إِلی أُمِّکَ ما یُوحی [ 38 ] أَنِ اقذِفِیهِ فِی التّابُوتِ فَاقذِفِیهِ فِی الیَم
یَأخُذهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلقَیتُ عَلَیکَ مَحَبَّۀً مِنِّی وَ لِتُصنَعَ عَلی عَینِی [ 39 ] إِذ تَمشِی أُختُکَ فَتَقُولُ هَل أَدُلُّکُم عَلی مَن یَکفُلُهُ
وَّ فَتَنّاكَ فُتُوناً فَلَبِثتَ سِنِینَ فِی أَهلِ مَدیَنَ ثُمَّ جِئتَ
ِ
فَرَجَعناكَ إِلی أُمِّکَ کَی تَقَرَّ عَینُها وَ لا تَحزَنَ وَ قَتَلتَ نَفساً فَنَجَّیناكَ مِنَ الغَم
616 اذهَب أَنتَ وَ أَخُوكَ بِآیاتِی وَ لا تَنِیا فِی ذِکرِي [ 42 ] اذهَبا - عَلی قَدَرٍ یا مُوسی [ 40 ] وَ اصطَنَعتُکَ لِنَفسِی [ 41 ] -قرآن- 1
اي أنعمنا. منّ علیه منّا بمعنی أنعم « مَنَنّا » 178- إِلی فِرعَونَ إِنَّهُ طَغی [ 43 ] فَقُولا لَهُ قَولًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَو یَخشی [ 44 ] -قرآن- 1
اي « أَوحَینا » [ 10 [ صفحه 451 - الکرّة الواحدة -قرآن- 1 « المرّة » علیه و اصل المنّ القطع فالمنّ نعمۀ تقطع لصاحبها عن غیره
اي و لتربّی و أنا راعیک و راقبک « وَ لِتُصنَعَ عَلی عَینِی » اّلبحر
ِ
« الیَم » صندوق من خشب « التّابُوتِ » القذف الطرح « اقذِفِیهِ » ألهمنا
ثُمَّ جِئتَ » بلدة علی ثمانی مراحل من مصر « مَدیَنَ » اي و ابتلیناك ابتلاء « فَتَنّاكَ فُتُوناً » اي تسرّ « تَقَرَّ عَینُها » اي یقوم بامره « یکفله »
اي و اصطفیتک « وَ اصطَنَعتُکَ لِنَفسِی » اي علی قدر من الوقت قدرته لاکلمک فیه و القدر و القدر بمعنی واحد « عَلی قَدَرٍ
35 -قرآن- - 11 -قرآن- 23 - اي و لا تفترا ونی ینی ونیا اي فتر یعنی لان بعد شدّته. -قرآن- 1 « وَ لا تَنِیا » لمحبّتی. افتعال من الصنع
- 335 -قرآن- 411 - 272 -قرآن- 307 - 238 -قرآن- 262 - 207 -قرآن- 217 - 127 -قرآن- 190 - 91 -قرآن- 98 - -63-50 قرآن- 81
498- -438 قرآن- 484
تفسیر معانی:
اشاره
-37 [اي موسی نعمتهاي ما بر تو از کودکی تا بزرگیت جاري و متوالی بوده و هست و اینکه اجابت دعاي فعلی تو هم در تلو
آن است زیرا:] بحق سوگند که ما وقت دیگري هم [که تو از ما درخواستی نکرده بودي] بتو انعام کردیم و بکرامات و تفضل
خود ترا اکرام نمودیم. 38 - [و آن انعام] زمانی بود که بمادرت الهام کردیم آنچه را باید الهام شود [و در آن سبب نجات تو
از قتل بود]. 39 - [و آن الهام اینکه بود که] او را در صندوقی بگذار [یعنی ترا که نوزادي بودي و اگر بدست کسان فرعون
میافتادي کشته میشدي در صندوق بنهد] و صندوق را در دریا [یعنی در رود نیل] بیفکند تا اینکه [بامر ما جریان یابد و] او را
بساحل برساند و دشمن من و دشمن او او را بگیرد و محبّتی از جانب خودم بر تو افکندم [که هر کس که ترا ببیند دوستت
بدارد لذا بتو دلبستگی پیدا کرد و از شرّ او مصون ماندي و زن او آسیه هم بتو محبّت یافت و ترا بفرزندي برداشت و در حجر
خود تربیت کرد] [و چنان کردم] تا ترا در تحت نظر و مراقبت من تربیت کنند و ساخته و پرداخته شوي [یعنی تو بر وفق اراده
من که قصد من رفاه تو بود تربیت و تغذیت شوي و بحیاطت و حفظ من که چشم من بسوي تو بود بثمر برسی]. 40 - [و اینکه
مراقبت من براي تربیت تو] از وقتی شد که خواهرت [ صفحه 452 ] بدنبال صندوق حامل تو بود [یعنی مادر موسی صندوق
گرفت و در آن پنبه گذاشت و کودك را در آن خوابانیده در رود نیل افکند و از نیل نهر بزرگی بباغ فرعون جدا میشد،
صندوق وارد آن نهر شد و در موقعیکه فرعون با زنش آسیه در کنار اصطخر نشسته بودند دیدند صندوقی بروي آب میآید
فرعون امر داد تا صندوق را بیرون آرند و چون آنرا بگشودند کودکی خوشگل و زیبا دیدند که ملاحتش هر کس را عاشق و
دلبسته او میساخت فرعون را محبّت او در دل افتاد بحیثی که خودداري نتوانست و موسی گریه میکرد و شیر میخواست فرعون
فرمان داد تا زنان شیردهی که در حول و حوش بود بیاورند و موسی پستان هیچکدام را قبول نکرد و اینجا بود که خدا فرماید
خواهر موسی که مراقب صندوق بود چون اینحال بدید] گفت آیا میخواهید که من شما را بکسی رهنمائی کنم که او را
متکفّل شود] یعنی تربیت او را عهده بگیرد و او را شیر بدهد و خیرخواه او باشد! گفتند بلی و لذا مادر او را بیاورد و پستان او
را گرفت] و لذا ما ترا بمادرت برگرداندیم تا خوشدل شود و چشمش روشن گردد و بفراق تو اندوهگین نباشد [و از قتل یا
غرق تو نگران نگردد لذا ترا برداشت و با کمال امن و اطمینان بخانه رفت و فرعون مزدي و اجرتی براي شیر دادن تو براي او
مقرّر کرد] [تا تو دوازده ساله شدي] و کسیرا کشتی [و آن کافري بود قبطی که مردي اسرائیلی با او درآویخت و موسی را
بیاري خود طلبید و موسی او را بکشت] و ترا از غم و غصّه قتل نجات دادیم [زیرا میترسید که او را بکشتن قبطی قصاص کنند
و خدا او را از غم قصاص نجات داد و از خوف آن امان داد] و بیازمودیم ترا آزمودنی [یعنی ترا در بوته امتحان و بلایا
افکندیم و خالص بیرون آمدي] و سالها در شهر مدین توقف و درنگ کردي [یعنی ده سال چوپانی گوسفندان شعیب علیه
السّلام را نمودي] سپس اي موسی بوقت و هنگامی آمدي [که خداوند براي تکلّم با تو و وحی بسوي تو] مقدّر فرموده بود. [
41 - و ترا براي خود برگزیدم [یعنی ترا براي محبّت خود و تبلیغ رسالت خویش و قیام باداء نبوّت اختیار کردم تا [ صفحه 453
بین من و خلق من حجّت باشی و بمنزلهاي که اگر خود من بودم و احتجاج میکردم تو احتجاج کنی]. 42 - برو تو و برادرت
[هارون] با معجزات من [یعنی عصا و ید و سایر معجزات تسع] و در ذکر من و مداومت در یاد من سستی منمائید [ یا بدین
معنی که ترس از فرعون شما را بر آن ندارد که در امر رسالت من کوتاهی و فتوري کنید]. 43 - بروید [هر دو] بسوي فرعون
که او از حدّ خود تجاوز کرده و بسرکشی پرداخته است. 44 - و با او با گفتار نرم سخن بگوئید شاید او پند گیرد یا از عذاب
خداي بترسد. چو نرمی کنی خصم گردد دلیر || و گر خشم گیري شوند از تو سیر درشتی و نرمی بهم در بهست || چو
رگزن که جرّاح و مرهم نهست مفسّرین گفتهاند که مراد از آیه أخیر آنستکه او را با بیم و امید دعوت بحقّ کنید نه اینکه او
را از فلاح و رستگاري مأیوس نمائید و همانا خداوند أنبیاء را مبعوث میفرماید که غافلین از ربوبیت حق را متذکّر سازند و از
عبودیّت نفس بپرهیزند یا آنها را از عقاب و وعید خداوند بترسانند و در فرمایش حق تعالی [فَقُولا لَهُ قَولًا لَیِّناً] دلالتی بر وجوب
رفق و مدارا و نرمی در دعوت بخدا و در امر بمعروف و نهی از منکر است تا بقبول نزدیکتر و از نفور و تبرّي دورتر باشد. -
383 و یحیی بن معاذ میگفت: هذا رفقک بمن یدّعی الربوبیّۀ فکیف رفقک بمن یدّعی العبودیّۀ یعنی مدارا و نرمی - قرآن- 352
تو با کسی که مدّعی خدائی بود اینکه است پس آیا مدارایت با کسیکه مدّعی بندگی است چون است. و نیز موقعیکه خداي
تعالی بموسی علیه السّلام وحی فرستاد که بمصر رود بهارون [ صفحه 454 ] نیز وحی فرمود که بملاقات موسی بیرون شود و او
موسی را در یکی از منازل بین راه ملاقات نمود و پس از اجتماع و مشاوره بسوي فرعون روان شدند. در تفسیر روح البیان
گوید: آیه لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَو یَخشی دلیل ظاهري است بر اینکه قدرت عبد را در افعال خود و غیر خود تأثیري است و مجبور
نیست چنانکه اشعریان پنداشتهاند و گفتهاند [قدرت عبد را در افعال خویش تأثیري نیست بلکه مجبور است] و اگر چنین بود
67- بگفتار موسی تذکر و خشیت فرعون جا نداشت. -قرآن- 34
[ [سوره طه [ 20 ]: آیات 45 تا 56
اشاره
قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَن یَفرُطَ عَلَینا أَو أَن یَطغی [ 45 ] قالَ لا تَخافا إِنَّنِی مَعَکُما أَسمَعُ وَ أَري [ 46 ] فَأتِیاهُ فَقُولا إِنّا رَسُولا رَبِّکَ
فَأَرسِل مَعَنا بَنِی إِسرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبهُم قَد جِئناكَ بِآیَۀٍ مِن رَبِّکَ وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الهُدي [ 47 ] إِنّا قَد أُوحِیَ إِلَینا أَنَّ العَذابَ
[ 428 قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعطی کُلَّ شَیءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدي [ 50 - عَلی مَن کَ ذَّبَ وَ تَوَلّی [ 48 ] قالَ فَمَن رَبُّکُما یا مُوسی [ 49 ] -قرآن- 1
قالَ فَما بالُ القُرُونِ الأُولی [ 51 ] قالَ عِلمُها عِندَ رَبِّی فِی کِتابٍ لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنسی [ 52 ] الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الَأرضَ مَهداً وَ
سَلَکَ لَکُم فِیها سُبُلًا وَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجنا بِهِ أَزواجاً مِن نَباتٍ شَتّی [ 53 ] کُلُوا وَ ارعَوا أَنعامَکُم إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ
430 مِنها خَلَقناکُم وَ فِیها نُعِیدُکُم وَ مِنها نُخرِجُکُم تارَةً أُخري [ 55 ] وَ لَقَد أَرَیناهُ آیاتِنا کُلَّها فَکَذَّبَ - لِأُولِی النُّهی [ 54 ] -قرآن- 1
اي « بِآیَۀٍ » الفرط التقدم اي نخاف ان یعجل علینا بالعقوبۀ فرط یفرط تقدّم « أَن یَفرُطَ » [ 139 [ صفحه 455 - وَ أَبی [ 56 ] -قرآن- 1
اي أعطی کل نوع من الانواع صورته و شکله الّذي یناسب کماله الممکن له و یحتمل أن « أَعطی کُلَّ شَیءٍ خَلقَهُ » بمعجزة
اي أهل القرون الاولی « القُرُونِ الأُولی » اي ثمّ عرّفه کیف یعیش « ثُمَّ هَدي » یکون المعنی أعطی خلیقته کلّ شیء یحتاجون إلیه
-300- 134 -قرآن- 286 - 91 -قرآن- 103 - 15 -قرآن- 82 - لا یخطأ. -قرآن- 1 « لا یَضِلُّ » من جهت السعادة و الشقاوة بعد موتهم
45 - [موسی و هارون] عرض کردند همانا ما بیم داریم که فرعون [قبل از اینکه ما دعوت 429- 349 -قرآن- 416 - قرآن- 328
خود را تمام و معجزه خود را اظهار کنیم] در عقوبت ما پیشی گیرد و عجله کند [صبر نکند ما حرف خود را بپایان برسانیم و
امر رسالت معطل بماند] یا اینکه سرکشی کند و بر طغیان خود [نسبت بما] بیفزاید [و یا از قساوت کلماتی بگوید که سزاوار
شأن تو نیست و بواسطه تجرّي از دائره حسن ادب خارج گردد]. 46 - [خداوند] فرمود مترسید همانا نصرت و حفظ من با
شماست [من ناصر و نگهدار شمایم] میشنوم و میبینم [آنچه بین شما و او جاري میگردد و گفتار و کردار شما در مرآي و
مسمع من است و در هر حالتی بآنچه لایق آن مقام است خواهم کرد دفع شرّ و ضرر و جلب خیر و منفعت با من است و هر
کس [ صفحه 456 ] خدا با اوست او را از هر جبّار عنیدي نگهدار است. محال است چون دوست دارد ترا || که در دست
دشمن گذارد ترا 47 - پس بنزد فرعون روید و بگوئید ما دو نفر فرستادگان خالق تو هستیم [ما را فرستاده است تا ترا بسوي او
بخوانیم] پس بفرست با ما فرزندان یعقوب را [تا بارض مقدّسه که مسکن آباء و اجدادي ماست برگردیم] یا آنها را رها کن و
از بردگی و بندگی آزاد کن و آنها را بکارفرمائی در أعمال شاقّه معذّب مدار. همانا ما نشانه واضح و معجزه لایح از جانب
پروردگار تو آوردهایم [که گواه بر نبوّت و پیامبري ماست] و هر کس پیروي هدي و راه راست را بکند [یعنی تابع پیمبران
خدا شود] از عذاب خدا سالم و در امان خواهد بود. 48 - و همانا بتحقیق [از جانب پروردگار] بما وحی شده است که هر کس
[آنچه را ما آوردهایم و از جانب خدا ابلاغ مینمائیم] تکذیب کند [و برسالت ما کافر شود و گفتههاي ما را دروغ بپندارد] و از
آنچه [اوامر و نواهی خداوندي است] اعراض کند و بآنها پشت نماید عذاب الهی براي اوست و خداوند سبحانه او را معذّب
خواهد ساخت. 49 - [پس موسی و هارون بامر الهی بدرگاه فرعون آمدند و بعد از مدّتی که ملاقات میسّر شد و آن کلمات
- که حق تعالی تلقین فرموده بود اداء کردند] فرعون گفت بنابراین پروردگار شما کیست! [و از چه جنسیست!] اي موسی. 50
موسی [بپاسخ او] گفت پروردگار ما آنکسی است که خلقت هر چیز را [یعنی صورت و شکل لائق براي هر نوع آفریدهاي را]
باو عطا فرموده و سپس راه [زیستن و طریق زندگی کردن و خوردن و آشامیدن و تولید مثل کردن و نشو و نما یافتن و بطور
51 - [فرعون پرسید و] [ کلّی طرق معاش و معاد را بآنها آموخت و هدایت کرد [تا بکمال مطلوب خود برسند]. [ صفحه 457
گفت حال مردمان قرنهاي اولیّه [بشر] پس چگونه است [و بر آنها پس از مرگ از سعادت و شقاوت چه گذشته است یعنی
آنها هم که بت میپرستیدند و بخدا و جزا اقراري نداشتند با آنها چه معاملهاي شده است و خواهد شد]! 52 - [موسی] گفت
علم [أعمال و حالات] آنها در نزد پروردگار من محفوظ است [و آن غیبی است که جز او کسی علم بآن ندارد و منهم مثل تو
عبدي هستم و جز آنچه خدا بمن خبر داده و میدهد علمی ندارم و علم آن] در کتاب است [یعنی در لوح محفوظ ثبت و ضبط
است و أعمال آنها در آن نوشته شده و بموقع خود بکیفر و پاداش آن خواهند رسید] و پروردگار من نه خطا میکند [و از او
چیزي پنهان میماند] و نه فراموش میکند [و از آن غافل میماند]. بر او علم یک ذرّه پوشیده نیست || که پیدا و پنهان بنزدش
یکیست] [و باز موسی علیه السّلام بسخن ادامه داده و در شئون إلهی گفت]. 53 - [پروردگار ما] آنکسی است که زمین را
براي شما بگسترانید [و فرش و آرامشگاه و آسایشگاه قرار داد] و در آن براي شما طرق و راههائی مقرّر ساخت [که از ناحیهاي
بناحیه دیگر بروید و حوائج خود را برآورده کنید و کسب منافع نمائید] و از آسمان باران فرود آورد و بوسیله آن آب باران
اصنافی از گیاهان و روئیدنیهاي مختلف [در نوع و طعم و بو و شکل و نفع] را بیرون آوردیم [که پارهاي از آنها صالح براي
طعام انسان و برخی براي تفکّه و بعضی براي غیر انسان از انواع حیواناتاند]. 54 - بخورید و بچرانید چهارپایان خودتان را [از
آنچه ما بوسیله باران رویانیدهایم] همانا در آن [یعنی آنچه بیان کردیم] نشانهها و دلالاتی براي صاحبان عقل است [یعنی
صاحبان ورع و تقوي که نفس را از آنچه خدا حرام فرموده است نهی میکنند و ممنوع میدارند] [النهی جمع نهیه اي العقل
سمّی بها [ صفحه 458 ] العقل لنهیه عن اتباع الباطل و ارتکاب القبیح]. 55 - از آن [یعنی از زمین] شما را آفریدیم و در آن شما
را [چون بمیرانیم برمیگردانیم و از آن دفعه دیگر [شما را براي حشر و بعث] بیرون میآوریم. [قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و
آله] تموتون کما تعیشون و تبعثون کما تموتون یعنی بدانسان که زندگانی کنید میمیرید و بدانسانکه بمیرید در محشر مبعوث
میشوید. و فردوسی گوید: بخاکت درآرد خداوند پاك || دگر ره برون آرد از زیر خاك بدانحال کائی بخاك اندرون ||
بدانگونه از خاك آئی برون اگر پاك در خاك گیري مقام || برآئی از او پاك و پاکیزه نام 56 - و تمام آیات و معجزاتیکه
دلیل بر نبوّت موسی بود [بوسیله موسی علیه السّلام] بفرعون اراءه دادیم و باو نمایاندیم ولی او [از فرط عناد] آنها را تکذیب
کرد [و سحر پنداشت] [و بواسطه عتوّ و سرکشی و خودپرستی] بشدّت از قبول آنها و از ایمان بخدا امتناع کرد.
[ [سوره طه [ 20 ]: آیات 57 تا 66
اشاره
قالَ أَ جِئتَنا لِتُخرِجَنا مِن أَرضِ نا بِسِحرِكَ یا مُوسی [ 57 ] فَلَنَأتِیَنَّکَ بِسِحرٍ مِثلِهِ فَاجعَل بَینَنا وَ بَینَکَ مَوعِداً لا نُخلِفُهُ نَحنُ وَ لا أَنتَ
مَکاناً سُويً [ 58 ] قالَ مَوعِدُکُم یَومُ الزِّینَۀِ وَ أَن یُحشَرَ النّاسُ ضُحًی [ 59 ] فَتَوَلّی فِرعَونُ فَجَمَعَ کَیدَهُ ثُمَّ أَتی [ 60 ] قالَ لَهُم مُوسی
447 فَتَنازَعُوا أَمرَهُم بَینَهُم وَ أَسَرُّوا النَّجوي - وَیلَکُم لا تَفتَرُوا عَلَی اللّهِ کَذِباً فَیُسحِتَکُم بِعَذابٍ وَ قَد خابَ مَنِ افتَري [ 61 ] -قرآن- 1
62 ] قالُوا إِن هذانِ لَساحِرانِ یُرِیدانِ أَن یُخرِجاکُم مِن أَرضِکُم بِسِحرِهِما وَ یَذهَبا بِطَرِیقَتِکُمُ المُثلی [ 63 ] فَأَجمِعُوا کَیدَکُم ثُمَّ ائتُوا ]
صَ  فا وَ قَد أَفلَحَ الیَومَ مَنِ استَعلی [ 64 ] قالُوا یا مُوسی إِمّا أَن تُلقِیَ وَ إِمّا أَن نَکُونَ أَوَّلَ مَن أَلقی [ 65 ] قالَ بَل أَلقُوا فَإِذا حِبالُهُم وَ
اي مکانا منتصفا تستوي مسافته إلینا « مَکاناً سُويً » [ 469 [ صفحه 459 - عِصِیُّهُم یُخَیَّلُ إِلَیهِ مِن سِحرِهِم أَنَّها تَسعی [ 66 ] -قرآن- 1
و ان « وَ أَن یُحشَرَ النّاسُ » کان هذا الیوم عندهم مشهورا باجتماع النّاس فیه « یَومُ الزِّینَۀِ » و إلیک کأنّه قال مکانا متوسطا بیننا
اي ما یکاد « فَجَمَعَ کَیدَهُ » اي انصرف عن المجلس « فَتَوَلّی فِرعَونُ » اي وقت انبساط الشّمس و امتداد النّهار « ضُحًی » یجتمع النّاس
ان مخفّفۀ من إنّ « إِن هذانِ » اي و اخفوا تناجیهم « أَسَرُّوا النَّجوي » اي فیستأصلکم به که « فَیُسحِتَکُم » به من السّحرة و أدواتهم
« عِصِ یُّهُم » اي فاز و ظفر « مَنِ استَعلی » اي فاجعلوه مجمعا علیه « فَأَجمِعُوا کَیدَکُم » مؤنّث الامثل اي الاعدل و الاشرف « المثلی »
-338- 293 -قرآن- 318 - 229 -قرآن- 271 - 198 -قرآن- 221 - 115 -قرآن- 172 - 17 -قرآن- 96 - العصیّ جمع عصا. -قرآن- 1
57 - [و فرعون 640- 612 -قرآن- 627 - 569 -قرآن- 596 - 476 -قرآن- 546 - 441 -قرآن- 463 - 396 -قرآن- 412 - قرآن- 381
بموسی و هارون] گفت آیا شما دو تن [ صفحه 460 ] آمدهاید تا بسحر خود اي موسی ما را از کشورمان بیرون کنید [و از او
ارض مصر] خارج سازید. [مفسّرین گویند اینکه گفتار فرعون خود دلیل بر اینست که او موسی را محق دانست و علم بحقّانیّت
او یافت و تعبیر معجزه بسحر از راه تعلّل و تحیّر بود زیرا اگر غیر اینکه بود چگونه ساحري قادر است که مانند فرعونی را از
کشورش بیرون کند و سلطنت او را منقرض سازد] [و لذا بناچار گفت]. 58 - بنابراین ما هم البتّه سحري مانند سحر تو میآوریم
و بکار میبریم [تا ترا مغلوب سازیم و با جادوي تو بوسیله جادوهاي خودمان بمعارضه میپردازیم] لذا بین ما و خودت موعد و
وعدهگاهی قرار بده و مکان آن وعدهگاه هم بین ما و شما مسافتش مساوي و برابر باشد و هیچیک از وعده خود تخلّف
نورزیم نه ما و نه تو [یعنی آن میدان نمایش در فاصله نصف بین جمعیّت ما و تو باشد یا مکان مستوي و هموار باشد که در
آن پستی و بلندي نباشد تا مردم بخوبی نظاره و تماشا توانند کرد]. 59 - [موسی] فرمود مکان و زمان وعده شما روز جشن و
آرایش مردم باشد [که روز عید شماست و جائیکه همه مردم عادة براي نشاط در آنجا گرد هم میآیند] و وقت آنهم ظهر روز
عید باشد که همگان در آنموقع جمع میگردند. 60 - [چون اینکه قرار گذاشته شد] فرعون بمجلس پشت کرد و از موسی جدا
شد [و در پی جمعآوري جادوگران و وسایل حیله خود برآمد] و چون کید خود یعنی جادوگران و موجبات کار حیله را
فراهم کرد [با همه اسباب کار] بوعدهگاه بیامد. 61 - [چون میدان آزمایش مهیّا شد] موسی علیه السّلام [بجادوگران خطاب
کرده] گفت: واي بر شما بر خداي واحد دروغ مبندید [و معجزه را بجادو نسبت مدهید و جادوي خودتان را حقّ مپندارید و
بخدا شرك میاورید و فرعون را خداي معبود ندانید که اگر چنین کنید] خداوند بعذاب خود شما را ریشه- [ صفحه 461 ] کن
خواهد ساخت [و همگی هلاك خواهید شد] و حقّا که هر کس بر خدا دروغ بندد و باطلی را باو نسبت دهد نومید و زیانکار
خواهد ماند و سودي از عمل خود نخواهد برد. 62 - پس [چون جادوگران سخنان موسی علیه السّلام بشنیدند] بین خودشان در
کار خویشتن بمنازعه و مشاجره و مشاوره پرداختند و گفتگوي سرّي خود را از دیگران پنهان داشتند [یعنی ساحران سخنان
خود را مخفی کردند و پنهانی از فرعون نجوي کردند و گفتند اگر موسی بر ما غلبه کرد پیرو او خواهیم شد]. [و بقولی چون
موسی گفت واي بر شما بر خدا دروغ مبندید بعضی از آنها ببعضی دیگر گفتند اگر او ساحر باشد که بر او غلبه میکنیم و اگر
مردي آسمانی باشد که امر و غلبه با او خواهد بود]. [و بقولی ساحران با فرعون بنجوي درآمدند و از موسی و هارون صحبت
خود را پنهان داشتند]. 63 - [و در اینکه گفتگوي پنهانی] گفتند همانا اینکه دو نفر ساحرانی هستند [یعنی فرعون و کسانش
بجادوگران گفتند که] آنها میخواهند شما را بجادوي خود از زمینتان [یعنی زمین مصر] بیرون کنند و طریقه و کیش و آئین
فاضلتر و عادلانهتر شما را از بین ببرند. [ یا بروایت مروي از أمیر المؤمنین علیه السّلام یعنی میخواهند وجوه مردم یا شرفاء قوم
و فضلاء قوم را بسوي خود متوجّه سازند و بطرف خود برگردانند. یا بقول اکثر مفسّرین طریقه أمثل مراد بنی اسرائیل بودهاند
که از حیث عدد و دارائی بیشتر از سایرین بوده و مقصود فرعون و کسانش آنکه اینکه دو میخواهند که بنی اسرائیل را از شما
بگیرند و با خود ببرند] 64 - بنابراین وسایل کار و کید خود را گرد آورید [و چیزي فرو گذار نکنید مگر اینکه در معرکه
بیاورید] و پس از آن بصف بایستید [و پراکنده [ صفحه 462 ] مباشید و بنظم باشید که هیبت شما بیشتر بنظر آید] زیرا محقّقا
امروز کسیکه پیروز شود و غلبه و استیلاء و برتري پیدا کند رستگار و سعادتمند خواهد گردید. 65 - [جادوگران پس از اجماع
و مشاورات و صفبندي و بقول کاشفی آوردن سیصد خروار طناب و رسن میان تهی پر از جیوه بمیدان، بموسی خطاب
کرده] گفتند اي موسی یا تو ابتدا کن [و عصائی که بدست داري] بیفکن یا ما اوّل [آنچه آوردهایم] بیفکنیم. 66 - موسی علیه
السّلام فرمود بلکه اوّل شما آنچه دارید بیفکنید [و چون بیفکندند] ناگهان خیال در نظر او [بقولی در نظر موسی و بقولی در
نظر فرعون] چنین جلوهگر ساخت که بسبب سحر و جادوگري آنها آن طناب و ریسمانها [بواسطه گرم شدن جیوه درون آنها
در برابر آفتاب] بحرکت آمده و در روي زمین بشتاب جنبش میکنند.